خلاصه کتاب:
به خاطر تُهمتی که سالها پیش سر زبانها چرخید، جوانشیر در آتشِ کینهی یک جماعت سوخت و از بدیِ همان آدمها، اهریمن، زاده شد.
مَردی که ریشه و اصالتش به خطهی شکوهمند مازندران میرسید، رفتهرفته به قدرتمندترین فرد خاندان بزرگنیا تبدیل شد.
حالا زمان آن رسیده که بعد از سالها، برای گرفتن تقاص خونِ عزیزانش برگردد. قمارِ سیاهی که با آتشِ انتقام شروع شد و به دشتِ خون رسید...
و از آنطرف؛ دخترک ظریف و جسوری که سرنوشتش به خاطر یک قسم، به زندگی پُرهیاهو و وحشتناک این مَرد گره خورده است و یکباره خودش را وسطِ بازی سیاهِ اهریمن میبیند، ولی با برملا شدن بزرگترین راز خاندان بزرگنیا، کمکم نقاب از چهرهها میافتد و گُل میفهمد که جوانشیر کسی نیست جز...!
خلاصه کتاب:
ترنم دختری دهه شصتی از یه خانواده مذهبی و متعصبه که تو خونه پدربزرگش زندگی میکنه. زندگی ترنم روی روال عادی خودش پیش میره تا اینکه پسر عموش، سیاوش، نامزدش دقیقا یک شب قبل از عروسی می میره و ترنم عروس نشده بیوه میشه!
حالا حدود 4, 5 سالی از مرگ شوهرش گذشته که پسر عموی بزرگش، سالار، برادر سیاوش، پزشک زنان و زایمانی که توی آلمان بهترین زندگی رو داره برمیگرده ایران
سالاری که خودش دلش گیر ترنم بوده، حالا هم باید به حرف پدر بزرگش با ترنم عقد کنه
خلاصه کتاب:
سیلاژ «sillag» یه کلمهی فرانسویه به معنی عطر به جا مونده از یه نفر، خاطرهای که با یه نفر خاص داشتی یا لحظههایی که با هم تجربه کردین و اون شخص و خاطرات همیشه جلو چشماته و به هیچ اتفاق بهتری اون رو ترجیح نمیدی...
خلاصه کتاب:
هوژین دختری که زاده ی کردستانه و به شکل مخوف و مرموزی پدر و مادرش رو از دست میده و با مادربزرگش به تهران سفر میکنه ...
حالا هوژین داستان ما برای کار وارد یه عمارت باشکوه میشه و ...
خلاصه کتاب:
زندگی دختری سیزده ساله که به اجبار به مردی به اسم حاج حمید فروخته میشه و بزرگ میشه و نقشههایی میکشه که به رسوایی میرسه... و برای حاج حمید یک جنون میشه...
خلاصه کتاب:
سمت آسانسور راه کج کرد که صدای ضعیفی توجه اش را جلب کرد انگار کسی ناله میکرد بی اراده سمت صدا رفت و ناگهان خشک شد ، جسمی مچاله شده کنار در باز یک اتومبیل افتاده بود
خلاصه کتاب:
ارغوان دختر سادهایه که به بهانهی پول بیشتر و کار بهتر وارد خونهای میشه که از همون اول همه چی به نظرش عجیب میاد! همه ی اتفاقا توی اون خونه زیادی محرمانست و آدماش قانونای عجیبی دارن و ارغوان هم زیادی قانون شکنه و خبر نداره با کاراش چه سرنوشتی قراره براش رقم بخوره .
خلاصه کتاب:
آوازه ی مخوف ترین دزد قرن توی کوچه پس کوچه های نیویورک پیچیده.
شاه دزدی که هیچکس نه اسمی ازش میدونه و نه چهرشو میشناسه...مثل ذاتش چهرش هم توی تاریکی غرقه و هرکسی قیافشو ببینه میمیره.
اون کسیه که لقبش رعشه به تن خیلی ها انداخته.
جز یک نفر!
اریکا عضو شماره یک جوخه ی بیوه هاست، جوخه ای که تمام اعضاش گرد هم اومدن تا با هر ماموریت خطرناکی که بهشون میدن وارد میدون شن. اما ماموریت خطرناک اریکا، نزدیک شدن به شاه دزده تا ارزشمندترین الماس رو ازش بدزده...و اولین ماموریت اون شناسایی کردن شاه دزده.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.