خلاصه کتاب:
یزدان کیانی، مرد مقتدرو مرموزیه که به دنبال پیدا کردن قانل همسرشه. کسی که به عنوان مقتول دستگیر شده، پسر عموشه اما یزدان خوب میدونه پسر عموش قاتل نیست. و برای همین به دنبال پیدا کردن قاتل اصلی میافته.
سروین پایدار، دختر جسورو باهوشیه که به تازگی با پسر عموی یزدان نامزد کرده و حالا با زندان افتادن علی، با یزدان همدست میشه تا قاتل اصلی رو پیدا کنند و علی رو نجات بدن.
در پی معماهای حل نشدنی قتل همسر یزدان، سروین و یزدان به باند خطرناکی نفوذ میکنن و توی این راه رفاقتی دوست داشتنی بینشون شکل میگیره. رفاقتی که رنگ و بویی از عشق میده اما..
خلاصه کتاب:
محیا به همراه دختر پنج ساله اش هستی پا به خانه محتشم ها میگذارد و در آنجا زندگیش از نو شروع میشود...خانه ای که سید عماد محتشم همه کاره ی آن است.
خلاصه کتاب:
_سوگل ...پیس ...پیس ...سوگل
برگشت و نگاه غرانش رو بهم دوخت
از رو نرفتم :
_سوال ۳
اخمهای درهمش نشون می داد خبری از رسوندن سوال ۳ نیست ...
مثل همیشه گدا بود ...خاک تو سر خرخونش ....
پشت چشم نازک شده اش زیاد دلم شد و زیر لب غریدم :
_گه بگیرنت ....خسیسِ خر خون ....
همونجور که سرقایم کرده ام رو از پشت سارا (نفر جلوییم)بالا می اوردم با خانم اکبری چشم تو چشم شدم ...
با چشمهای درشتش که پشت عینک ته استکانی قدیمی روی صورتش باباغوری به نظر می رسید بهم چشم غره رفت ....
کمی خودم رو جابجا کردم و سعی کردم به هیجان دیدنش و لو رفتنم مسلط بشم ...
خلاصه کتاب:
دختری دورگه ایرانی آمریکایی به اسم مهتا که در یک رستوران در آمریکا گارسونه. زندگی عادی و روزمره خودشو میگذرونه. تا اینکه سر و کله ی یه مرد زخمی تو رستوران پیدا میشه و مهتا بهش کمک میکنه. ورود این مرد به زندگی مهتا و اتفاقای عجیب غریبی که برای این مرد اتفاق میفته زندگی معمولی مهتا رو به جایی میکشونه که بفهمه واقعا کیه و...
خلاصه کتاب:
رمان روژیار سرگذشت دختری به اسم دلا و
روایته ده سال تنهایی و پشت کردن خانواده به اونه...
و حالا مردی وارد زندگیش میشه که از دل همون گذشته هست اما هیچکدوم از اونا خبر ندارن...
خلاصه کتاب:
-نفس نفس می زنم. توجهش سمت دیوار جلب میشه و یه قدم جلو میاد … ترسیده تر، هر دو دستم رو جلوی دهنم میذارم و تکیه م رو به دیوار میزنم .. چسبیدن رژ لبم به کف دستم رو حس میکنم … کمر لختم سردی دیوار سنگی سفید رنگرو لمس میکنه و بدتر لرز میکنم … من این لباس عروس رو حتی ندیده بودم و آسو انتخابش کرده بود … آسو ؟ نگرانشم
و اشک از گوشه ی چشمم سُر میخوره …
دلنگرون باز از گوشه ی دیوار نگاه میکنم و میبینمشون … یکی از نوچه ها به سمت اون یکی برمیگرده و داد میزنه : کاظم برو اونور ، توله سگ در بره شبمون صبح نرسیده ریقه رحمت باس سر بکشیم ! دلم براشون میسوزه… اونام مامور شدن و معذور اما من نمی تونم … نمیشه … نمیشه که برگردم و عروس این مجلس باشم … صدای جیغ و سوت میاد … برمیگردم!
یه ماشین عروس شاسی بلند سفید رنگ که پشت سرش یه ماشین کوپه ی قرمز رنگ و چند تا پسرن … این ساختمون
به جز ما چند تا مراسم دیگه هم داره … گریه م گرفته … مامان گفته بود باید جای آبرومندانه...
خلاصه کتاب:
خالکوب آشویتس، روایتیست عاشقانه از پایبندی لالی و گیتا به عشقشان در دورانی آکنده از اندوه و وحشت. این اثر داستان زندگی لالی سوکولوف، یکی از هزاران زندانی در اردوگاه آشویتس را در بحبوحه جنگ جهانی دوم بیان میکند که وظیفه خالکوبی شماره بر ساعد تازه واردان به اردوگاه به او سپرده شده بود. در آوریل 1942، لالی سوکولوف به اجبار به اردوگاه آشویتس - بیرکناو منتقل میشود. او که به زبانهای مختلف تسلط دارد، مسئول خالکوبی شمارههای شناسایی بر دست زندانیان تازه وارد میشود؛ شمارههایی که سرنوشت آنها را رقم میزند؛ اگر جوان و سالم باشند به کار اجباری فرستاده میشوند، در غیر این صورت راهی اتاق گاز و کورههای آدمسوزی میشوند. لالی طی دو سال و نیم اسارت در آشویتس - بیرکناو شاهد هولناکترین قساوتها و وحشیگریهای بشر و همچنین شجاعت و شفقت مردمیست که هر لحظه امکان دارد با مرگ روبهرو شوند. در همین اردوگاه است که با دختری به نام گیتا آشنا و در نخستین نگاه عاشقش میشود.
خلاصه کتاب:
داستان فراز، پسری بازیگر سینما و آرام دختری که پدرش مغازه داره و قمارباز، از قضا دختریه رو میره خدماتی باغی که جشن توش برگزار و فراز بهش تعرض میکنه و فراز در پی بدست آوردن آرام میفته......
خلاصه کتاب:
انسان بودن چیست؟ نفس کشیدن میان دیار تنگیِ نفس چه سودی دارد؟ دخترکی که میان گودال اجبار غرق شده و سودای آزادی در سرش میپروراند، چگونه قدم کج نکند و مسیر را طبق راستیِ اجبار هایش گز کند؟
آفتابی که تنها طلوعش بارش و غروبش اشک است، دستش را به دامان کدام احد بیاندازد که از سیاهی چشمانی کور، نجاتش دهد.دخترکی که غروب میکند و باز هم تن به اجبار میدهد، سر گشته در پس جبر و دار زندگی دست به کار هایی می زند که...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.