دختر قصه پاک و ساده؛ از همونایی که یه زندگی معمولی داره مثل خیلی از ما پسرک قصه مردونگی توی ظاهرش دادمیزنه…تیپش مردونس…ابروهاش فابریک خودشه… نه لکسوز داره…نه بنز اما مرام داره!قصه از اونجایی شروع میشه که…دختر قصه با آدمهای اشتباهی گره میخوره…
و پسر قصه؛ ناجی روزهای تلخ دخترک میشه…شاید هم دختر قصه ناجی روزهای سرد پسرمیشه…
قرصها رو داخل کمد گذاشتم. نمیخواستم مامان از
وجودشون خبرداربشه. نباید میفهمید دخترش چه زجری میکشه.
می دونم هنوز هم آمادگی شنیدنش رو نداره.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.