شیوا دخترے ڪہ براے درس خوندن از جنوب بہ تهران اومدہ و چندوقتے رو مهمون خونهے عمهاش شده... عمهاے ڪہ با سن ڪمش با مرد بزرگتر و پولدارتر از خودش ازدواج ڪردہ ڪہ یہ پسر بزرگ هم داره.... آرتا و شیوا دشمن هاے خونے همهان تا جایے ڪہ شیوا بہ خاطر گندے ڪہ بالا میارہ مجبور میشہ از آرتا ڪمڪ بگیره...
آرتایے ڪہ دنبال یہ فرصت براے چزوندن شیواس....
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.