مدیس ازهمه ی اون خوناشام ها فرار میکنه ازجنگی که در درونش بین خودشواون دوتا خون آشام هست خسته شده به شهرخانواده ی پدریش میره ولی متوجه میشه که اونجا یه چیزایی اشتباهه ایزاک براش بشدت آشناست میخواد تو اون دهکده برای خودش یه زندگی جدید بسازه بدور از همه ی خوناشام ها میخواد قدرت هاش و از همه پنهان کنه ولی مجبور میشه با ایزاک وارد رابطه بشه رابطه ای که عمرش برای خودش فقط یه شبه اون هر شب خواب های عجیب و غریب میبینه و وقتی توی یکی از خواب هاش ویلیام و توی خطر میبینه مجبور میشه دوباره برگرده با چیزایی مواجه میشه که باعث درد کشیدنش میشه ولی با همه چیز مقابله میکنه تنها چیزی که نمیتونه باهاش بجنگه احساساتیه که به رافائل داره رافائل نفرت انگیزه ولی کم کم کاری میکنه که..
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.