داستانی، پر از فراز نشیب قصه ای که هر دویار فرار از گذشته دارنند…گذشتهای که سال ها آنها را از هم دور کرده بود اما آینده چیز دیگری برای، آنها رقم زده بود؛ آینده ای که دوباره آن دو را باهم روبه رو می کند!گوی آنقدر عشقشان پاک بود که دل های زیادی راهم به گره زد.
حاضری دومیدانی دیگه بریم ببینی کی برنده میشه؟
کمی فکر کردم ولی بعد از چندثانیه لبخند شیطانی گوشه لبم نشست و بخاطر اینکه روی این بچه پرو رو کم کنم گفتم:قبوله!
حالا امیر داشت با تمام سرعت میدوید؛ و منم تمام فکر توجهم به امیر بود غافل از اینکه زیر پام استخر بزرگی قرار داشت و…
یک دفعه صدای فریاد امیر تو گوشم پیچید: مارال!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.