تالون استیل با وجود رازهای سیاه و گذشته ی وحشتناک و تاریکش هنوزم به فکره تصاحب کردن جیده و برای این کار از نشون دادنه سیاهی وجودش ترسی نداره و جیدی که خواستاره این سختی و خشونته.... و همه این ها به خاطر عشقیه که هر دوی اون ها به هم دارن. عشقی که باعث شده این مرد خشن و پر از رمز و راز و تاریکی که توی وجودش داره بخواد مرد بهتری باشه..جید رابرتز همون چشم آبی خوشگل که به مزرعه اشون نقل مکان کرده الان در صدد اینه که رابطه و عشق آتشینش رو با تالون بین تمام مردم علنی کنه.تمام این سال ها از زمان زندانی شدن تالون میگذره اما هنوز مصممه تا آدم رباهاش رو پیدا کنه و انتقامش رو بگیره و هر بار ....
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.