تکهای یخ بودم... با درد هایم تنها... غم چشمانم را حتی یک کودک میدید... تنها بودم..تو آمدی... آرزویم بودی...فکر میکردم آرزویی محال هستی اما...عشق در قلب تو نیز رخنه کرد..درست مانند شکوفه بر تن یک درخت بدون برگ و خشک..مال من شدی اما...الآن کجایی...؟
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.