نفس دختری بی پروا که روز و شبش در مهمانیها و تیغ زدن پسرهای پولدار سپری میکند، در یک مهمانی وقتی نقشه اش شکست میخورد و باید شرط باختش را اجرا کند توسط مردی به نام سلـیم نجات پیدا میکند، مردیکه اسـلحه جز لاینفک زندگیش محسوب میشود و ترس دلهره را به همه هدیه می دهد سلیم از دروغ وخیانت بیزار است او ملقب به (زئوس) است، ولی زئوس نمیداند که نفس با هدف و نقشه ی قبلی وارد زندگیش شده است ...!
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.