عطر تنش بوی بهشت رو میده.
اون قلب ایستاده یخ زدهام رو به تپش آورد.
صداش روحمرو نوازش میکنه.
با شنیدن اسمش از خود بیخود میشم.
بدون اون توی شلوغ ترین جمع هم بازم تنهام.
میخوام دوباره این سم رو که بهش عشق میگن رو دوباره بچشم.
با اینکه این سم یه بار من رو به کشتن داد،
اما مشتاقانه میخوام بازم براش بمیرم.
چون زندگی من بدون این سم تفاوتی با مرگ نداره