تو خونهی برادرم، توسط بهترین دوستش بهم تجاوز شد. اون منو با دوست دخترش اشتباه گرفت. خونه تاریک بود، مست بود و نفهمید من ماهینم، خواهرِ میلاد. نامزد داشتم اما همه چیز در عرض یه چشم به هم زدن تبدیل به طوفان شد. حالا به خاطر آبروریزی که به بار آورده مجبوریم با هم ازدواج کنیم، اون گفت پای کاری که کرده میمونه، ولی من ازش متنفرم. از اونی که باعث شد مسلم عشقم رو کنار بزنم و بخاطر تجاوزِ بیرحمش، زنش بشم.
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.