قلب، قلمرو عجیبیست. سرزمینی با مرزها ی نامرئی، حکمرانی ستمگر و قوانینی
نانوشته. گاه چنان وسعت مییابد که گویی کهکشانها را در خود جای میدهد، و گاه
چنان در خود فرو میرود که حتی تپشهایش را نمیتوان حس کرد. گویی تزار قدرتمندی در این سرزمین فرمانروایی میکند، تزاری با قلبی از جنس سنگ، که هرگز تسلیم احساسات نمیشود. تزاری که با دستان خودش دیوارهای بلندی به دور قلبش
کشیده، دیوارهایی بلند و محکم، ساخته شده از خاطرات تلخ و از دست دادنها .
اما افسوس که حتی دیوارهای بلندترین قلعهها هم نمیتوانند جلوی رویش پیچکهای سبز و لطیف عشق را بگیرند. عشقی که در نامناسبترین زمانها و مکانها سر بر میآورد و با نفوذ به ریزترین شکافها، سردترین و سختترین قلبها را هم به تصرف خود درمیآورد. آری، قلب تزار نیز از این قاعده مستثنا نیست......
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.