نادر يزدان پناه، يه جواهر اصيله از جنس شواليه ها…
سرگرد سابق مبارزه با مواد مخدر…
خونسرد و كار بلد…
همه معتقدن از آهن ساخته شده… از فولاد! با چشمايي به رنگ فولاد كه همه از ازش واهمه دارن.
از كسي حساب نميبره… از هيچي نميترسه…
فقط به انتقام فكر ميكنه… انتقام گرفتن از دوستي كه از پشت بهش خنجر زد…
كسي كه دو تا از عزيزترين آشناهاشو كشت…
واسه همين خودشو وارد يه بازي خطرناك كرده…
يه بازي خطرناك بين بانداي قاچاقچي كل كشور…
با خودش قسم خورده اون نامردو گير بياره… حتي اگه به قيمت جونش تموم بشه
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.