وایولت سورنگیل بیست ساله قرار بود به هنگ کاتبان بپیوندد و زندگی غرق در آرامش در جوار کتابها و تاریخ داشته باشد. حالا ژنرال فرمانده؛ یعنی مادر سرسختش به وایولت دستور داده تا به صدها شرکتکنندهای بپیوندند که در تلاش برای تبدیل شدن به یکی از نخبگان و افراد برجستهی ناواری هستند؛ یعنی اژدهاسواران، اما وقتی که از همه ریز نقشتر باشی و بدنی رنجور داشته باشی، مرگ فقط بهاندازهی تار مویی با تو فاصله دارد. حالا که تعداد اژدهایان مایل به برقراری پیوند، از تعداد شرکتکنندگان کمتر است بیشتر داوطلبان به دنبال کشتن وایولت خواهند بود تا شانس بهتری برای پیروزی داشته باشند و بقیه هم تنها به این خاطر که او دختر آن مادر است. تصمیم به کشتنش خواهند گرفت...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.