دیزی از سنین کودکی پدرش را از دست داده و مادرش برای فراموش کردن غم از دست دادن همسر به الکل روی آورده .
و کاملاً او و برادرش را به حال خود رها کرده دیزی که خود به مراقبت نیاز داشت .. حالا می بایست مسئولیت برادر ۶ ساله اش را به عهده بگیرد و از او نگهداری کند بالاخره روزی مادرش آن دو را رها کرده و تمام پول های انها را با خود برداشته و میبرد . دیزی و برادرش را تنها … بدون کوچکترین پول و پشتیبانی می کند . دیزی مجبور می شود ترک تحصیل کرده و برای امرار معاش کار پیدا کند . اما بعد از تحمل سختی های فراوان و بالاخره پیدا کردن کاری در یک مغازه جواهر فروشی…
به او تهمت دزدی زده می شود و برای مدت سه سال به زندان محکوم می شود...
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.