آری من ستاره ام. ستاره ای که می سوزد تا صحنه را روشن کند. ستاره ای که تو نورش را می بینی، اما سوختنش را نه… من ستاره ام. بدون درخشیدن می میرم..و و این درخشیدن هم برایم چیزی جز درد ندارد… تو لبخندم را می بینی؛ اما اشک هایم را نه… هیچ کس اشک هایم را نمی بیند…. هیچ کس درد هایم را نمی بیند… هیچ کس تنهایی هایم را نمی بیند… من ستاره ام. می سوزم تا صحنه را روشن کنم. درد می کشم تا این تنها راه زیستنم مرا به نیستی بکشاند…. تو لبخندم را می بینی… آیا حاضری غم هایم را هم ببینی؟ تنها یک روز
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " رمان ایرانی " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.